زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

این روزا...

سلام 

این روزا یکم درگیر بودم آخر هفته ها دنبال خونه بودیم و مریضی دخترک هم سه هفته ای طول کشید... شکر خدا چند روزه که بهتر شده ... یه خبر بد داشتم که خیلی ناراحتم کرد.... آزمون علوم پزشکی که حد نصاب نمره رو اورده بودم برای مصاحبه دعوت نشدم... فعلا که مسئله کارم در هاله ای از ابهامه... راستش با وجود دخترک تهران رفتن و کار طولانی برام غیر ممکنه...‌حالا تا خدا چی بخواد برامون... 

خونه هم هنوز نخریدیم... ینی بنا بود جمعه پیش بریم یه جا رو معامله کنیم ولی دو روز قبلش فهمیدیم فروشنده به یکی دیگه فروخته... دیگه جمعه دوباره چندتا خونه دیدیم و یکی شون خوب بود... اگه خدا بخواد قراره اخر هفته قطعی اش کنیم....

دخترک بامزه من خیلی نمکی و عاقل شده... خیلی بازیهاش هوشیارانه شده... جدیدا هم یاد گرفته تندی بالش می یاره می زاره رو پام که بهش شیر بدم....

اسم دست و پا رو هم بگی نگی می گه... به دست می گه: دد...... و به پا می گه: با....