زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

سلام ۹۶

سلام...

سال‌ جدید مبارک... یه مدتیه ننوشته بودم... نوا خیلی شیطون شده و واقعا سه نفر لازمه که پا به پا همراهش باشند... یه مدتی هم که درگیر خونه خریدن بودیم و شکر خدا انجام شد و الان تو مراحل گرفتن وام هستیم... دیگه خود عید هم سرشلوغی های خاص خودشو داره دیگه....

تعطیلات سال نو به روال هر سال یک بخشی رو شمال بودیم و یک بخشی رو اصفهان... نوا حرف زدنش خیلی پیشرفت کرده و الان حدود ۵۰ تا کلمه رو کم و بیش می تونه بگه... چند باری هم جملات دو کلمه ای مثل آب بده... گفته... ولی معمولا در حد تک کلمه است... خیلی از کلماتی که می گه یک بخشی هست و معمولا اول کلمه مورد نظر رو می گه مثل: بَ به جای بغل یا ما به جای ماشین..... بسیار بسیار بازیگوش شده و همش کارای خطرناک می کنه... از همه چی می ره بالا... مرتب بالای میز تلویزیونه... یا تابی که تو خونه داره رو همش می ره روش می ایسته... راستی به تاب می گه آبازی به معنی همون عباسی... برگرفته از شعر تاب تاب عباسی.... وسطای عید قبل از اینکه  بریم اصفهان یه روز رو خونه بودیم که چند بار تاب تاب عباسی رو خووند... ولی دیگه بعد از برگشتن از اصفهان نمی خونه و همون آبازی رو می گه... عاشق سرسره است مخصوصا اینکه از پایینش شروع کنه بالا رفتن... 

یکم هم خجالتی شده... وقتی جایی می ریم خیلی حرف زدنش کمتر می شه... ان شالله که اقتضای سنش باشه ☺ راستی یک دو سه هم میشماره...

اخلاقش هم که نگو اووف نق نقو شده شدید ... همش هم متصل به من... 

این بود خلاصه ای از حال و روز این روزا... یکم خسته ام این روزا... هم روحی هم جسمی... ولی ان شالله که بهتر می شم... کلاس عکاسی ام دور جدیدش شروع شده... مطمئنم که حالمو بهتر می کنه 

یه سری از حرفای نوا رو می نویسم تا جایی که یادمه: ماما،  بابا، ممه، به به، دست، پا، چشم، مو، آب، بغل، ماست، موز، ماشین، نی نی، توپ، پرت، آنا، تاب، اب بازی، نه، بده، نهار، پیشی، هاپو، بع بع، پیتیکو پیتیکو، داغ، بدو، درد، عکس، آینه، عمو، آقا، بوس، در، باز، نازی، دالی، ما ما، جوجو...