زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

این روزا

سلام

این روزا خیلی درگیر ادیت عکس های ترمه هستم... ادیت عکس ها تقریبا دیگه تموم شده و مونده طراحی ژورنالش... یه برنامه تبلیغاتی هم تو ذهنم هست که احتمالا یه جلسه عکاسی برای تبلیغات داشته باشم... چند روز پیش هم فهیمه تماس گرفت برای عکاسی از پسرش... فهیمه دختر همسایه روبروییه که پسرش شهریور به دنیا اومد.. اون موقع هنوز حرفه ای شروع نکرده بودم و خودم دوست داشتم از پسرش عکاسی کنم... ولی خوب چون یه بار تووبارداریش بهش پیشنهاد داده بودم و بعدش گفته بود همسرم مخالفت کرده دلم نمی خواست دیگه عکاسی از پسرش رو مطرح کنم تا اینکه پسرش سه هفته اش بود که خودش ازم خواست و اون موقع رایگان عکاسی کردم و چند تا عکس براش ادیت کردم... خیلیییی خوشش اومده بود و شوهرش هم وقتی عکسا رو دیده بود کلی تعریف کرده بود... خلاصه که پنج شنبه تماس گرفت که دیگه این بار رسما برم خونه شون برای عکاسی... امروز رفتیم با نوا کاموا خریدیم که یه ست شورت و کلاه پسرونه بدم ببافن... اگه آماده بشه برای آخر هفته قرار بزاریم...

این از برنامه کاری... چند هفته پشت سر هم می خواستیم یه تولد بگیریم واسه نوا که دوستامون رو دعوت کنیم ولی هر بار یه اتفاقی افتاده و کنسل شده... هفته پیش هم که برررف اومد چه بررفی... الف هم تعطیل شد و سه تایی رفتیم بیرون خونه... حدود ۴۰ سانت برف تشسته بود خیلی خوب بود... کلی هم عکس انداختیم تو برفا... یه جورایی اولین برف درست حسابی بود که نوا می دید... طبق معمول هم که هر بار بعد از یه اتفاق هی می یاد تعریف می کنه، روزی چند بار می گه یادته برف بووووود رفتیم بازی کردیم؟؟؟ یادتههههه؟؟؟؟ البته نوا متاسفانه دستکش نداره و اون روز که رفتیم بیرون دستش و کرد یهو تو برف و انگاری از سرماش شوکه شد و یکم گریه کرد... بعدش هم دیگه تو خودش بود... ولی باز یه نیم ساعتی بیرون بودیم و حسابی کیف برف و کردیم... خدا رو شکر

نمی دونم گفتم یا نه ولی نوا رو می برم ققنوس کلاس بازی و موسیقی... اسم مربیش خاله سحره و نوا خیلی دوسش داره... هفته پیش که کلاس تعطیل شد بابت برف ، همش می گفت بریم پیش خاله سحر... از طرفی یه موسسه دیگه هست تو عظیمیه به اسم شهر قصه... تازگی پیداش کردم... کلاسای خوب و مربیای معروفی داره.. یه کلاس اونم رزرو کردم که متاسفانه اونم افتاره سه شنبه ها... احتمالا اون دیگه شروع بشه کلاسای  ققنوس رو نمی برم دیگه...

اینم از نوا...

خودمم از بس نشستم پای ادیت کمردرد گرفتم... حالا ان شالله پول بیاد دستم لب تاپ جدید بخرم سرعتم می ره بالاتر...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد