زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

خدایا خوبش کن...

روی مبل تکی توی هال نشسته ام و تند و تند صفحات تاپیک مورد نظرم در نی نی سایت را می خوانم به باردار شدن صبا می رسم که تمام وجودم غرق شادی می شود و چنان لذتی در وجودم سرازیر می شود که هر لحظه لبخند روی لبم پهن تر می شود...  تند و تند تبریک ها را می خوانم و همینکه می بینم نوشته برای بچه ام دو تا صلوات بفرستید فوری صلوات ها را می فرستم که تا دیر نشود.. می خواهم پیام تبریکی بگذارم که نی نی سایت دوباره کند است،  ادامه می دهم به خواندن پست ها که ناگهان جمله ای آوار می شود بر سرم... " جواب نمونه برداری ام آمده سرطان دارم... " همین چند تا کلمه ساده می تواند همه چیز را خراب کند... قلبت را سفت و محکم و بی رحم فشار دهد... آخ این همان مانیا است که اولین بار که در تاپیک اسمش را دیدم یاد صمیمی ترین دوست دوران دبستانم افتادم... البته که این فقط یک شباهت اسمی است..  ولی این مانیا هم لابد صمیمی ترین دوست دوران دبستان کسی است او هم حتماً عزیز دل کسانی است که گوشه ای از زندگی شان به او گره خورده...  آخ که عمر شادی چه می تواند کم باشد...  چطور می توانم برای صبا پیام تبریک بگذارم و بگویم چقدر از مادر شدنش خوشحالم و از طرف دیگر عمق ناراحتی ام را برای مانیا بنویسم؟!!

تازه یادم می افتد که باید خدا را شکر کنم برای سلامتی ام...  سلامتی الف...  سلامتی مامان و بابا...  سلامتی خواهر عزیز تر از جانم... آخ خدایا شکرت... حتی اگر سال 93 سال بدی برایمان بوده... حتی بعد از ورشکستگی مامان و بابا...  حتی بعد از آن همه گرفتاری که هنوز هم دامنگیرمان است... حتی حالا که مامان زیر بار این همه مشکلات پیر و شکسته شده...شکرت... 

آخ خدایا برای همین مانیا که دوست صمیمی دوران دبستانم نیست برای او که فقط یکی دو بار در نی نی سایت دیده امش...  برای او که عزیز دل کسانش است بهترین را بخواه...  خدایا خوبش کن... آمین... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد