زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

زندگی به سبک خودمانی

فعلاً شرح حالی از یک عاشقانه ی آرام ِترشِ تمشکی...

منونم!!

سلام

مدتهاست که اینجا چیزی ننوشتم... البته باید بگم که حال همه ی ما خوب است... این روزها کمی تکراریه و گاهی کسالت بار برای من... دیگه داره دو سال می گذره از خونه نشین شدنم و یه جورایی این موضوع اذیتم می کنه... شرایط الانم جوریه که پیدا کردن یه کار مناسب برام سخته.... از طرف نوا هنوز کوچیکه برای مهد رفتن و من اینجا کسی رو ندارم که بزارمش پیشش که خیالم راحت باشه... بعلاوه اینکه عملا برای یک مصاحبه یک ساعته کاری هم کسی نیست که نوا رو بهش بسپرم... از طرفی دیگه شرایط جوری نیست که بخوام تو تهران کار کنم چون رفت و آمد از کرج به تهران روزی بین ۳ تا ۵ ساعت فقط وقت می گیره و واقعا معقول نیست.... با توجه به رشته تحصیلیم هم پیدا کردن کار تو کرج خوب سخته.... و... و....و... خلاصه که همه چی دست به دست هم داده که فعلا خونه نشین بمونم... بیخیال... خدا بزرگه... امیدوارم که به وقتش شرایطش رو برام جور کنه... 

حالا گذشته از غرغر این روزا هم شیرینی های خودش رو داره... حرف زدن نوا به سرعت برق و باد پیشرفت کرد و الان دیگه تقریبا به صورت کامل صحبت می کنه... چند تا شعر رو یاد گرفته که با کمو من می خوونه... یکی دو تا هم خودش دست و پا شکسته می خوونه و می ره جلو‌... خیلی خیلی به من وابسته شده و یه ثانیه ماماااان و مامانییییییی از دهنش نمی افته... متاسفانه خوابش هم به خودمون رفته و کم خوابه... عملا بیچاره می شم تا خوابش ببره... البته خدا رو شکررررر شبها وقتی می خوابه تا صبح خوابه و دیگه اذیت نمی کنه... ولی خوب همون خوابوندنش اقلکن ۱ ساعت طول می کشه... رکورد دو ساعتم داشتم من البته 

کلاس پرتره عکاسی هم یک ماه بیشتره که تموم شده... حالا دارم می رم کلاس فتوشاپ که بسیارررررر نیازمند تمرینه و من عملا با وجود نوا هیچچچچ زمانی برای تمرین ندارم  مگه نصفه ی نصفه شبا ینی حوالی یک و نیم دو شب که بالاخره می خوابه....

راستی یادم رفت بگم بالاخره دوربین فول فریم خریدم و بسیاررر خرسندم...

یه سری از حرفای نوا که خوشم می یاد ازشون...

بلول.... همون برو  که عاشققق بلول گفتنشم، مثلا یه جا داره خرابکاری می کنه تا من سر می رسم با خشم می گه بلول.. بلول..

منونم.... ممنونم

سیال.... سریال

دوسیت دارم، عاشیقیتم.... که زمانایی که می خوام بخوابونمش صدددد بارررر می گه که منصرف شم از خوابوندنش 

آبمینی.... آبمیوه

ممه ضا... ممدرضا

تبلدت موبانک... تولدت مبارک

و یه عالمه جملات و حرفای خوردنی.... 

خدای بزرگ و مهربون متشکرم از لطفی که بهم داشتی به خاطر داشتن نوا.. ازت می خوام کمکم کنی صبرم یکم بیشتر بشه .. منونم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد